-
حرف آخر
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 15:17
nemibakhshamet
-
eteraf
چهارشنبه 28 دیماه سال 1390 18:25
nemidunam chera minevisi? nemidunam baraye ki minevisi? neveshtehat buye namardi midan buye khiyanat!!! dige ahanga lahzehat sedaye man nist yadame hameye lahzeham vase to bud hameye lahzeham budi ama hala.................. bi bahane rafti bidalil bekhatere un!!!!!!!!!!!1 uni ke nemidunam kiye? az kojaye in donya...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 00:17
خیال کردم برام یک عمر میمونه گمان کردم برام یک همزبونه نگفته بود پی یک عشق دیگست تا تحقیرم کنه دل بسوزونه نگفت به فکر فرصتی دوبارست برای دل بریدن فکر چارست نگفت به فکر تحقیر نگامو شکستن غرور پاره پارست حالا به مرگمم راضی نمیشه میخواد جون بکنم واسش همیشه درسته کولی بی کسو کارم اما واسه خودم منم خدایی دارم
-
ghabele tavojohe aghaye
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 17:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 yek vaghtaee enghadr tanha mishi ke vase khalasi az tanhaeet yad migiri del bebandi ama be ki..... khoda aleme ama faghat khoda midune avalash enghadr narmo raufan ke ehsas mikoni behtar az in nemishod!!! ba khodet migi man bordam ke yek hamchin...
-
می خواهم آب شوم در گستره ی افق
جمعه 23 دیماه سال 1390 23:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 می خواهم آب شوم در گستره ی افق آنجا که دریا به آخر می رسد و آسمان آغاز می شود! می خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم حس می کنم و می دانم دست می سایم و می ترسم باور می کنم و امیدوارم که هیچ چیز با آن به عناد بر نخیزد. می خواهم آب شوم در...
-
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
جمعه 23 دیماه سال 1390 23:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند، گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشیمان بشنود، برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد...
-
دلتنگی های آدمی
جمعه 23 دیماه سال 1390 23:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 دلتنگی های آدمی را، باد ترانه ای می خواند رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند ، سکوت سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان و شگفتی های بر زبان نیامده، در این سکوت حقیقت ما...
-
شگفتا
جمعه 23 دیماه سال 1390 23:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 شگفتا وقتی که بود نمی دیدم، وقتی که می خواند نمی شنیدم، وقتی دیدم که نبود، وقتی شنیدم که نخواند . چه غم انگیز است وقتی که چشمه ی سرد و زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد، و تو تشنه ی آتش باشی و نه آب. چشمه که خشکید، چشمه که از آن آتش که...